نمیخواهم کسی یا کسانی را بیدلیل متهم کرده باشم و قطعا صمد بهرنگی نیز راضی به این کار نخواهد بود ولی حالا که با مرگ غریبانه حمزه فراهتی دوباره بحث صمد بر زبانها افتاد، لازم دانستم نکاتی را با خوانندگان در میان بگذارم.
نوشتههایی که در مورد مرگ صمد تقریر میشوند اکثرا عباراتی مشابه «بیست سال فکر میکردیم حمزه فراهتی؛ وابسته ارتش پهلوی و همراه صمد در سفر آراز، قاتل او بوده ولی سی سال است که متوجه شدهایم فراهتی قاتل صمد و رابط ساواک نبوده و یکی از دوستان نزدیک صمد بوده» در خود جای میدهند که حکایت از تغییر نگاه نسبت به مرگ صمد بیست سال بعد از مرگش دارد.
تقریبا هم فرض و هم حکم این گزاره نادرست است. به خاطر آزار و اذیت زیادی که تابستان 47 ساواک نسبت به صمد روا داشته و اتفاقاتی که اسد بهرنگی همه آنها را با جزئیات نوشته، همه مرگ صمد را مشکوک و ساخته رژیم پهلوی میدانستند با این وجود در آن بیست سال هیچ کس نامی از حمزه فراهتی به عنوان قاتل صمد نبرده است. در صورتجلسههایی که در پاسگاه کلاله توسط گروهبان افتخاری و پاسگاه آشیقلی توسط ستوان آستانی تهیه شده اشارهای به وجود مظنون یا مظنونانی وجود نداشته و خانواده صمد نیز که همراه جنازه بودند از کسی طرح شکایت نکردهاند. در گزارشی که روزنامه کیهان نیز در این خصوص نوشته چنین اتهاماتی بر کسی یا فراهتی نامی وارد نشده است. حتی در شهریور 1359 که دادستان کلیبر پرونده مرگ صمد را گشوده و از طریق رادیو تبریز از شاهدان خواست تا با حضور در دادگاه اظهاراتشان را بیان کنند هرگز نامی از حمزه فراهتی یا کس دیگری به عنوان مظنون یا متهم به میان نیامده است. پس این نویسندگان اول برای خود متهمی ساخته و سپس از او رفع اتهام میکنند.
قسمت دوم گزاره فوق یعنی اینکه فراهتی دوست نزدیک صمد بوده نیز مخدوش است. در این دو روز نیزهمه سرورانی که در خصوص درگذشت فراهتی پیام تسلیت نوشتهاند او را دوست نزدیک صمد معرفی کردهاند در حالیکه اسد بهرنگی این گفته را انکار کرده و به صراحت مینویسد که برادرم جعفر و من و مادر او را هرگز ندیده بودیم.
در مورد چرخش زاویه نگاه این افراد به موضوع مرگ صمد نیز باید گفت که سال هفتاد فراهتی نامهای به مجله آدینه نوشته و در آن گفت که غرق شدن صمد تصادفی بود و همگان به یکباره گفتههای او را قبول کرده و پرونده مرگ صمد را از کشوی قتلهای حکومتی خارج کرده و در کشوی مرگ تصادفی گذاشتند و بدون کوچکترین شک و شبههای پرونده را مختومه اعلام کردند متوجه نشدند که یکطرفه به قاضی رفتهاند و اظهارات و جوابیههای اسد بهرنگی و سایر اعضا خانواده صمد و نزدیکان مطلعاش را نشنیدهاند در حالی که این پرونده باید از همان ابتدا به جای کشوی قتلهای حکومتی به کشوی مرگهای مشکوک ارسال میشد و مشکوک بودنش همچنان به قوت خود باقیست.
فرج سرکوهی از جمله کسانی بود که در مجله آدینه هیاهو به راه انداخته و گفتههای فراهتی را سند قلمداد کرده به این نتیجه رسید فراهتی مظلومی بوده که سالها این رنج را تحمل کرده است تا اسطورهای که از صمد شهید ساخته شده بود مخدوش نشود. در حالی که براساس همان نوشتهها، فراهتی لااقل بخاطر آنکه زنده صمد را با خود برده و هرگز نیاورده بود مقصر بود و گناه این کار نیز به گردن آراز افتاد و براهنی در مقالهای نوشت که «آراز به دو دلیل دشمن ماست؛ یکی به دلیل اینکه به جبر تاریخ گردن نهاده، نیمهی شمالی ما را از ما جدا نگه داشته؛ و دیگر به دلیل اینکه زنده صمد را تحویل گرفته، مردهی او را به ما پس داده است». لااقل فراهتی بخاطر اینکه هنگام غرق شدن صمد پا به فرار گذاشته و خانواده او را از واقعه مطلع نکرده بود مقصر است نه قهرمان سکوت. گویا همه آنهایی که هنگام مرگ صمد میخواستند یک قهرمان شهید داشته باشند این بار هوس قهرمان سکوت به سرشان زده بود و این از فرزندان دون کیشوت دهه چهل بعید نبود. همه کسانی که نوشته فراهتی در آدینه و کتاب خاطراتش را سند قلمداد میکنند بهتر است بدانند که اعتراف یک متهم سند محسوب میشود و انکار طبیعیترین مکانیسم دفاعی یک متهم است و سند نیست.
فرج سرکوهی که بیشترین سهم را در قبولاندن نوشته فراهتی به خوانندگان داشت تا جایی پیش رفت که ادعا کرد «فراهتی و کاظم جنازه را از ارس به تبریز آورده و به خاک سپردند» در حالی که همه حاضران مجلس ترحیم صمد دروغ بودن این گفته را میدانند و حمید و جواد (شوهرخواهرهای صمد) و کاظم و اسد تنها کسانی بودند که ساحل آراز را برای یافتن جنازه صمد گشتند و اسد، کاظم و حمید جنازه را به تبریز آوردند و اسد بهرنگی مینویسد که فراهتی را ماهها بعد از حادثه در خانه بهروز دولتآبادی دیده است.
تا جایی که بنده سراغ دارم مختوم کنندگان پرونده مرگ صمد مانند مجله آدینه، نوشتههای و جوابیههای اسد بهرنگی و خانواده صمد را منتشر نکردند و یکطرفه پیش قاضی رفته و نتیجه دلخواه خود را نیز گرفتند برای همین این داستان هنوز میتواند مفتوح باشد.