Tribun Logo

در ستایش دیالوگ

ورشکستگی همه جانبه ایران تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی کشف من یا فعالین جامعه مدنی آذربایجان و یا اپوزیسیون رژیم اسلامی ایران نیست. حتی سران رژیم و نخبگان حکومتی نیز به این واقعیت تلخ با همه ابعاد دراماتیک آن معترف هستند.

گفته‌اند که ملت‌ها بر دو نوع‌اند: آنهایی که هنگام مواجهه با یک معضل، باهم صحبت می‌‌‌کنند و آنهایی که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند با هم صحبت بکنند.

یک گفتگوی همه‌گیر

اگر بخواهم شش مورد از  معضلات عاجل و راه‌حل‌های آن را ردیف کنم، بر اساس  اطلاعات امروزی‌ام، این موارد را انتخاب خواهم کرد:

۱. معضل رژیم جمهوری اسلامی که راه حل آن دموکراسی است.

۲. معضل ورشکستگی زیست محیطی که راه حل آن کنترل جمعیت، سازماندهی تولید و اقتصاد پایدار با آب کم است.

۳. معضل عدم توسعه که راه حل آن توسعه پایدار متکی به اقتصاد دانش بنیان قادر به رقابت در جهان است.

۴. معضل تبعیض در همه اشکال آن (علیه زنان، اقلیتهای اتنیکی، اقلیت‌های دینی و مذهبی، مناطق حاشیه کشور و ...) که راه حل آن رفع همه اشکال تبعیض و تلاش برای جبران مافات است.

۵. معضل تحمیل شیوه زندگی که راه حل آن قبول و اعمال سیاست سکولاریستی، آزادی شیوه بودن و زندگی شهروندان از قید سنت، محافظه‌کاری و احکام شرع است.

۶. معضل پندار خودبرتربینانه نسبت به همسایگان و باور به نظریه‌ توطئه و طلبکاری از جهان و همسایه و همدیگر که راه حل آن دید مثبت به همسایگان و "قدرت‌های بزرگ جهانی" است.

این لیست بسیار طولانی‌تر است اما اگر به همین تعداد هم اکتفا کنیم، باز نمی‌توانیم به شش انقلاب برای حل تک تک این موارد دست بزنیم. همین الان هم از نظر تعداد انقلاب‌‌ها حتما رکورددار هستیم!

برای بسیج کل جامعه در جهت تغییر مثبت و ساختن جامعه‌ای که نخبگان آن در مهاجرت و یا اکثریتی دچار فلاکت در وطن نباشند، لازم است که در یک گفتگوی بزرگ شرکت کنیم و با یک ماسترپلان از این گفتگو به میدان عمل برای تحقق پلان خود شروع کنیم.

گفتگوی همه با همه؟

حتی مابین شاگردان چند کلاس مدرسه هم فرمت گفتگو نمی‌تواند "گفتگوی همه با همه" به معنی عددی "همه" باشد. در ضمن، با توجه به تفاوت مواضع و سلایق شخصی، هر کسی هم با هر کسی نمی‌تواند وارد یک گفتگوی سازنده بشود. با عزیمت از این دو محدودیت، به این نتیجه ناگزیر می‌‌‌رسیم که نمایندگانی (نه همه عددی) که قادر به گفتگو و رسیدن به یک نتیجه مرضی الطرفین هستند، می‌‌‌توانند وارد گفتگو شوند.

مخالفت با اصل گفتگو

برای برخی گفتگو یک امر لوکس است و بخصوص اگر با غیرهمفکر باشد، می‌تواند مصداق خیانت هم باشد. در این روزها از هر سو در فضای رسانه‌ای شبکه‌های مجازی و رسانه‌های سنتی شاهد بودیم که بسیاری با نفس گفتگو و نه موضوعات مورد بحث یا نتایج احتمالی مخالف بودند و بیان نمودند که نفس امر شرکت در سیمنار مشترک مابین طرف‌هایی که در همه مسائل همفکر نیستند، مصداق خیانت است. از آنجایی که مضمون سخنان سخنرانان شرکت کننده معلوم نبود و چون کسی به تیتر سخنرانی‌های اعلام شده، کوچکترین اشاره‌ای نداشته‌، براحتی می‌توان دید که هستند کسانی که در سال ۲۰۲۴ مخالف نفس حرف زدن در زیر یک سقف، آن هم سقف یکی از معتبرترین مراکز علمی جهان یعنی دانشگاه هومبولت می‌باشند!

خشمی که از سوی این جماعت پرهیاهو در روزهای پیش از سمینار ابرازشده، نشانگر عدم بلوغ سیاسی است.  ضمن احترام به آزادی بیان این بزرگواران، تصور می‌کنم تعدادشان و میزان تاثیرگذاری‌شان بسیار کمتر از هیاهوی آن‌ها باشد.

یک مسئله با قدرت انفجاری بالا

از میان مسائلی که در لیست من در آغاز صحبت بود، حتی اگر تعداد بندهای این لیست را چند برابر کنیم، یک معضل توان انفجاری بالایی دارد و تاکنون اراده کافی برای رسیدن به یک توافق بزرگ برای حل آن معضل شکل نگرفته است. این مسئله چیزی جز تبعیض اتنیکی، تبعیض علیه اقلیت‌های فرهنگی و زبانی و ناموزونی توسعه مرکز عمدتا فارس‌نشین و پیرامون عمدتا اقلیت زبانی، مرزنشین و به حاشیه رانده شده نیست.

مانع اصلی برای شکل گیری یک گفتگوی ملی و شکل‌دهی به یک اراده ملی برای حل معضل یا حداقل گنجانیدن صورت مسئله در میان مسائل عاجل، لازم به چاره‌جویی از نظر منافع ملی و کل کشور و جامعه، دو بدبینی و دو دغدغه است:

۱. ترس اقلیت‌های زبانی و فرهنگی از قربانی شدن تکثر هزاران ساله جامعه ایران در چهارچوب پروژه ناسیونالیستی ملت‌سازی نوع جدید، از طریق یکسان‌سازی و آسیملاسیون.

۲. نگرانی نیروهای مرکزگرا از خطر فروپاشی کشور. این نیروها استعداد زیادی دارند که حق‌طلبی هموطنان دچار تبعیض اتنیکی را نه بعنوان یک تظلم و دادخواهی بلکه بعنوان توطئه اجانب، همسایگان، دشمنان، قدرت‌های بزرگ و هر شیطان دیگری ببینند.

سازمان‌دهندگان این سمینار علیرغم تفاوت‌های دیدگاه‌های خود و وابستگی‌های حزبی متفاوت خود، در یک نکته اشتراک نظر دارند و آن ستایش امر گفتگو، ممکن شمردن یک گفتگوی بزرگ ملی برای رسیدن به یک اجماع در یکی از مهمترین پاشنه آشیل‌های اپوزیسیون هستند.

نظر ما این بوده و هست که دیالوگ هم ممکن است و هم ضروری است و خروجی همچون گفتگویی رسیدن به توافقی است که نه یک طرف نگران نابودی فرهنگی و هویتی خود در پروسه ملت‌سازی و یکسان‌سازی مرکزگرانه تک‌هویتی باشد و نه طرف دیگر بیم تکه پارچه شدن و فروپاشی کشور در صورت اعتنا به حق‌طلبی هم‌وطنان محکوم به تبعیض خود باشد.

شعار وحدت در عین کثرت هر چند در مطلع هر سخنی گوش‌نواز است اما تبدیل این شعار به پرنسیپ راهنمای یک پروژه ملی، تنها با دیالوگ و اعتمادسازی ممکن است. هراس از نابودی هویتی و ذوب شدن در لای چرخ‌دنده ماشین یکسان‌سازی مرکزگرایانه همان قدر قابل اعتنا هست که هراس از تبدیل شدن معضل تبعیض اتنیکی به مستمسکی برای فروپاشی کشوری و جنگ همه علیه همه.

پذیرش همزمان هر دوی این دغدغه‌ها، نسل کنونی دلسوزان برای نسل امروز و نسل‌های آینده را، مکلف به ورود به یک دیالوگ و خروج با یک پروژه محل توافق همه جانبه برای ساختن فردایی بهتر از این دیالوگ می‌‌‌کند.

تکامل یا تطور؟

حداقل ما می‌دانیم که مسیر حرکت جوامع انسانی، ملت‌ها و کشورها الزاما بسوی تعالی نیست و قهقرا همانقدر یک سناریوی محتمل است که توسعه اقتصادی یا رسیدن به دموکراسی. حداقل امروز ما می‌دانیم که حرکت همه کشورها و جوامع انسانی همیشه به سوی تعالی و تکامل نیست و چه بسا تغییرات مهمی که علیرغم همه آرزوها و فداکاری‌های انسان‌ها به نتیجه مطلوب منجر نشود. تاریخ دهه‌های اخیر خاورمیانه شاهدی بر این مدعا است. بنظر من گفتگوی امروز ما، یعنی تا وقت هست، بالابردن احتمال ساختن نظم مطلوب بعداز جمهوری اسلامی، ضروری است.

یک نکته پایانی: دیالوگ، عملیات مغزشویی مخاطب نیست. گفتگو برای تغییر موضع دیگر طرفین دیالوگ نیست. گفتگو اگر موفق باشد، برای یافتن راه حل و ترجیحا یک راه حل مشترک برای حرکت به جلو از سوی کسانی است که اتفاقا بخاطر اختلاف نظر و سلایق مبنایی خود، نیازمند گفتگو برای یافتن یک راه مشترک برای حرکت به جلو هستند.

توضیحات: لازم به توضیح است که این سخنرانی یکی از دو سخنرانی افتتاحیه بوده و سخنرانی دیگر افتتاحیه از سوی خانم سیمین صبری ایراد شده است.