Tribun Logo

طبق منابع مکتوب تاریخی از قرن هفتم میلادی به بعد، اتحادیه‌های قبایل ترک از آسیای مرکزی حرکت کرده و به تدریج تمام آسیا و اروپا را در نوردیده‌اند، آنان امپراطوری‌های بزرگی تشکیل داده و بر ملت‌های زیادی حکومت کرده‌اند به طوری که تاریخ هیچ یک از این ملت‌ها را نمی‌توان جدا از تاریخ ترکان نوشت.

جهانگیری و جهانگشایی ترک‌ها، زخم‌های مانای ناشی از شکست در دل وجان ملل مغلوب به جا گذاشته است که هر وقت فرصت یافته‌اند کینه خود را با توهین و تحقیر ترک‌ها علنی کرده‌اند. به بیان دیگر این فرهنگ بالقوه وجود دارد و در شرایط مناسب بالفعل می‌شود و گسترش می‌یابد.

بعد از سقوط سلسله قاجار، توهین و تحقیر ترک‌ها در کتاب‌های تاریخی و در کتاب‌های آموزشی مدارس بصورت سیستماتیک و با وحشی و غارتگر و بیابانگرد نامیدن ترک‌ها ابعاد گسترده یافته و سیاست رسمی شده است بگونه‌ای که فارغ التحصیل این سیستم آموزشی عملا به یک ضد ترک تبدیل می‌شود. تمامی این بد آموزی‌ها در این جمله خلاصه می‌شود که «آمدند و کشتند و سوختند و بردند و رفتند» و به این ترتیب هزار سال خدمت و زندگی مشترک را نفی می‌کنند.

نادیده گرفتن خدمات سلسله‌های ترک در ایجاد و نگهداری ایران فعلی و خونخوار و بربر نامیدن ترک‌ها در کتب درسی و اصرار غیرمنطقی بر این ادعای بی اساس که سی میلیون ترک در ایران ترک نیستند و اقوام مهاجم ترک، با زور زبان آنان را تغییر داده‌اند، غیر از ترک‌ستیزی نمی‌تواند نام دیگری داشته باشد. لوئی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی و متخصص ترکی آذربایجانی می‌نویسد: «اینکه گفته شود اقوام مهاجر با زور زبان ترکی را به مردم آذربایجان تحمیل کرده‌اند، مغلطه است و نمی‌تواند واقعیت داشته باشد بلکه منطقی این است که گفته شود با آمدن ترکان مهاجر، ساکنان بومی تقویت شده‌اند».

اما چه عواملی از قرن نوزدهم به بعد باعث گسترش ترک‌ستیزی در ایران شده است‌؟ در فاصله انقلاب مشروطه تا تاسیس حکومت پهلوی یعنی در مدت بیست سال اتفاقات بزرگی در منطقه رخ داده است، در این فاصله شهر تبریز چند بار بین روس‌ها و عثمانی‌ها دست بدست شده است و پایان کار امپراطوری روسیه تزاری و امپراطوری عثمانی، آذربایجان را میدان بازی قدرتهای بزرگ آنروزی کرده بودند. مردم نه از امپراتوری تزاری و نه از امپراطوری عثمانی دل خوشی نداشتند و می‌خواستند امنیت و آسایش داشته باشند بدین جهت عده‌ای از روشنفکران آنروزی آذربایجان که سر آمدان زمان خود بودند، برای مقابله با دو امپراطوری همسایه به ایرانی‌گری متوسل می‌شوند. این عده بشدت تحت تاثیر ناسیونال سوسیالیسم و تئوری‌های نژادی آلمان هیتلری بودند به همین جهت ناسیونالیسم ایرانی بشدت رنگ نژادی دارد و تعجب آور نیست که حاملان این تفکر، ناسیونالیسم ملل دیگر را نیز نژادی بفهمند. بعد از آشنائی ایرانیان با ناسیونالیسم اروپائی بوده که کسانی چون احمد کسروی، رضازاده شفق و کاظم زاده ایرانشهر، پایه گذار باستان‌گرائی و ایرانیت می‌شوند. مجله ایرانشهر در برلین به سرپرستی کاظم زاده ایرانشهر و مجله آینده در تهران به مدیریت محمود افشار در تدوین و ترویج تئوری یک کشور، یک ملت، یک زبان، نقشی تعیین کننده بازی می‌کنند بطوری که وقتی رضا شاه بقدرت می‌رسد شرایط مقدماتی از بین بردن فرهنگ‌های غیرفارس فراهم شده بود و به محض اینکه قدرت سیاسی در راستای این فکر بحرکت در می‌آید سرکوب نظامی فرهنگ‌های غیر فارس به فرمان رضاشاه آغاز می‌شود و روشنفکرانی که نطر مخالف داشتند و در کنار جنبش‌های ملی بودند از میان برداشته می‌شوند. از این تاریخ به بعد ما با دو نوع ترک‌ستیزی در ایران مواجه هستیم:

١ترک‌ستیزی آگاهانه، سیاسی و استراتژیک یعنی استفاده از تمام وسایل برای جلوگیری از قدرت‌یابی مجدد ترک‌ها

٢ترک‌ستیزی عوامانه با هزل وهجو و بامزه پرانی علیه ترک‌ها یعنی جنگ روانی که مکمل ترک‌ستیزی سیاسی است.

ترک‌ستیزی سیاسی با انحلال سلسله قاجار و بقدرت رسیدن رضاشاه بدون اینکه رسما اعلام شود در عمل رسمیت می‌یابد. مدارک زیادی از عمومیت یافتن ترک‌ستیزی در این دوره وجود دارد که یکی از آنها نوشته ارزشمندی از آرتور کریستن سن ، شرق شناس و ایران شناس برجسته دانمارکی نیمه اول قرن بیستم است. ، عنوان مقاله « ابلهان در روایات عامیانه فارس‌ها » می‌باشد که بزبان فرانسه در مجله مطالعات شرقی چاپ شده است. این مقاله تحقیقی در سال ١٩٢٢ میلادی یعنی سه سال قبل از شاه شدن رضا شاه نوشته شده است و هیچ لطیفه یا طنز و تحقیر در باره ترک‌ها و رشتی‌ها ندارد. طبق نوشته خود کرسیتن سن حکایات خنده دار آنجا که به ساکنان یک منطقه مربوط می‌شود اغلب درباره مازندرانی‌هاست و آنجا که به طبقه‌ای مربوط است بیشتر راجع به آخوند‌ها و طلبه‌ها است و آنجا که به فرد نسبت داده شود بیش از همه یزید بن معاویه است که شیعه‌ها وی رادوست ندارند. کریستن سن از سه کتاب لطیفه که در آن دوره چاپ شده بودند یعنی، جواهر العقول، ریاض الحکایات و همچنین لطایف الظرایف نمونه‌های متعددی ذکر می‌کند.

ترک‌ستیزی عوامانه نیز که جنگ روانی و مکمل ترک‌ستیزی سیاسی است از تهران شروع شده و بدنبال شکست حکومت ملی آذربایجان تشدید شده است تا آنجا که شهریار را به سرودن شعر معروف «ایا تهرانیا انصاف می‌کن... » وا داشته است.

ترک‌ستیزی عوامانه بیشتر از طریق جوک‌های تحقیرآمیز علیه زبان و فرهنگ ترک‌ها انجام می‌گیرد و طی پانزده سال گذشته بشدت گسرش یافته است.

مابین ترک‌ستیزی سیاسی-استراتژیک و ترک‌ستیزی عوامانه، نوع دیگری از ترک‌ستیزی درمیان بخشی از اهل قلم ایران رایج است که می‌توان آنرا ترک‌ستیزی ناشی از سرگشتگی ایدئولوژیک نامید. این عده خودرا دموکرات و مترقی معرفی می‌کنند ولی آلوده به تفکرات نژادپرستانه هستند. با حکومت دیکتاتوری مخالفت می‌کنند و به زندان می‌روند اما درست مانند دیکتاتورها با ملل غیرفارس برخورد می‌کنند. خود را جهان وطن و انترناسیونالیست می‌نامند اما مصداق بارز شوونیسم فارس هستند و در موضع گیری‌های سیاسی، خاک را به مردمی که روی آن خاک زندگی می‌کنند مقدم می‌شمارند.

در سال‌های اخیر، شروع تحریکات و توهین‌ها از کانال‌های دولتی بخاطر این است که هرچه مردم از مذهب دولتی بیشتر فاصله می‌گیرند، حکومت بیشتر به ناسیونالیسم ایرانی متوصل می‌شود و چون پان ایرانیست‌ها بعنوان مدافع ناسیونالیسم ایرانی و کارشناس مسائل ملی در دستگاه‌های تبلیغی حکومت بکار گرفته شده‌اند لذا خط فکری نژادپرستانه خود را پیش می‌برند و چون معتقد به مستحیل کردن ترک‌ها هستند ، از هر امکانی برای تحقیر و توهین به ترک‌ها استفاده می‌کنند و می‌بینیم که نتیجه عکس می‌گیرند.

ترک‌ها بخش بزرگی از جمعیت ایران هستند و چگونگی حل مساله ملی در آینده با حرکت آذربایجانی‌ها رقم خواهد خورد چون ایران بدون آذربایجان معنی ندارد و نیروی میلیونی آذربایجان اکنون به میدان آمده است، نیروی صدها هزار نفری که در قلعه بابک هویت ملی خودرا اعلام می‌کرد اکنون بطور آشکار موجودیت خود را در شهرها نشان می‌دهد.

منبع: ایران امروز