Tribun Logo

سالیان سال است که سازمان ثبت احوال با بیگانه خواندن اسامی تورکی (تُرکی) که والدین برای کودکان خود انتخاب می‌نمایند، از صدور شناسنامه ممانعت به عمل می‌آورد. در این میان هر چند مسئولان ادعا می‌کنند که هیچ محدودیت و ممنوعیتی برای مخالفت با صدور شناسنامه به اسامی تورکی وجود ندارد، با این حال گاهی والدین از چند هفته تا چندین سال در عرض و طول سیستم اداری کشور می‌دوند تا بالاخره سازمان ثبت احوال با صدور شناسنامه به اسامی تورکی برای کودکانشان موافقت نماید.

سازمان ثبت احوال به سه شیوه‌ی رایج با صدور شناسنامه برای اسامی تورکی مخالفت می‌کند؛ اولی بیگانه خواندن آن‌ها با ذکر این دلیل که «ریشه ایرانی ندارند و در چارچوب فرهنگ ایرانی اسلامی نمی‌گنجند»، دومی با رد نحوه نگارش اسامی بر مبنای قواعد زبان تورکی و سوم با این عنوان که اسامی با جنسیت کودکان مطابق نیست.

نداشتن شناسنامه برای والدین و کودکان مشکلات عدیده‌ای در موضوعاتی همچون بهداشت و درمان و... بوجود آورده و هزینه‌های گزاف مادی و رنجش‌های روانی به آنها تحمیل می‌کند. با این حال والدین به مقاومت برای به‌دست آوردن این حق بدیهی و اولیه‌ خود ادامه می‌دهند، تا در نهایت پس از مدت‌ها موفق به دریافت شناسنامه با اسامی تورکی برای کودکان خود شوند.

این مقاله بر مبنای تجارب زیسته‌ی ۱۹ تن از والدین در رابطه با عدم صدور شناسنامه برای کودکانشان با اسامی تورکی از سوی سازمان ثبت احوال به روش تحلیل مضمون نگاشته شده است. این تعداد والدین از اهالی ۱۱ شهر بوده و تجربیات آنها مدت ۳۸ سال از ۱۳۶۴ تا ۱۴۰۲ را پوشش می‌دهد.

بیگانگی تورکی و تورک بیگانه

سابقاً سازمان ثبت احوال کشور کتابی به نام «فرهنگ نام و نام‌گزینی» را منتشر و به زیرمجموعه‌های خود در شهرستان‌ها ارسال کرده بود. این مجموعه دربردارنده‌ی اسامی‌ای بود که از سوی سازمان ثبت احوال برای نامگذاری کودکان توسط والدین مجاز انگاشته می‌شد. والدین در ابتدا با در دست داشتن برگه‌ی تولد صادره از بیمارستان به اداره‌های ثبت احوال جهت صدور شناسنامه‌ی فرزندانشان مراجعه می‌نمودند. در صورتی که نام انتخابی والدین در آن کتاب یا لیست تهیه‌شده‌ای از اسامی آن کتاب موجود نبود، امکان انتخاب آن نام نیز -حداقل در اولین مرحله- مقدور نبود. اما اخیراً تمامی اسامی مجاز سازمان ثبت احوال در سامانه‌ی انتخاب نام گردآمده و والدین بایستی با ورود به این سامانه، نام انتخابی‌شان را اعلام نمایند. در صورتی هم که نام انتخابی والدین در سامانه موجود نباشد، نام مذکور غیرمجاز شناخته شده و والدین برای پیگیری امور بایستی به ادارات ثبت احوال شهرستان محل سکونتشان مراجعه نمایند.

در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی ادارات ثبت احوال کشور بنابر بخش‌نامه‌هایی که از سوی سازمان دریافت کرده بودند، دلیل عدم صدور شناسنامه با اسامی تورکی را تورکی بودن آن اعلام می‌کردند. اما از دهه ۸۰ خورشیدی به بعد، اسامی تورکی را غیر ایرانی، بیگانه، ممنوعه و غیرمجاز اعلام نموده و از صدور شناسنامه با آن دست اسامی، ممانعت به‌عمل می‌آورند.

در اولین مراجعه والدین به اداره ثبت احوال جهت صدور شناسنامه با اسامی تورکی، کارمندان بنا به دستوری که از سوی سازمان دریافت کرده‌اند، شروع به اقناع والدین برای انتخاب نام جایگزین جهت صدور شناسنامه می‌کنند. این اقناع‌ها شامل جملاتی همچون «این اسم را هم برای آدمیزاد انتخاب می‌کنند؟»، «نامی را انتخاب کنید که کودک در آینده از آن شرمسار نشود»، «آینده کودکتان را با این اسم تباه نکنید»، «اگر حالا نشد، ۵ سال بعد می‌توانید با این اسم شناسنامه بگیرید. پس فعلا بیخیال شوید» می‌شود.

گاهی واکنش‌های اولیه سازمان ثبت احوال به انتخاب اسامی تورکی از اقناع صرف فراتر رفته و حتی رنگ و بوی تهدید و اتهام‌زنی به خود می‌گیرد. به عنوان نمونه اداره ثبت احوال قصد داشت یک والد را به‌دلیل انتخاب اسامی تورکی برای چند تن از فرزندان خود به نیروهای امنیتی معرفی کند. در یک مورد این اداره والدینی را به‌دلیل انتخاب نام تورکی برای فرزندشان به طرفداری از «فرقه دموکرات آذربایجان» و «کمونیسم» متهم کرده است. در موردی دیگر رئیس اداره ثبت احوال شهرستان با مراجعه به محل کار یکی از والدین، از ایشان می‌خواهد تا از انتخاب اسم تورکی برای کودکشان منصرف شوند. در یک مورد نیز کارمندی یکی از والدین را به دلیل انتخاب نام تورکی برای کودکشان متهم به طرفداری از «پان‌تورکیسم» نموده و با سوالاتی همچون «شما را چه کسانی و با چه هدفی جهت درخواست اسامی تورکی برای فرزندانتان به اداره ثبت احوال می‌فرستد؟» از او بازجویی می‌کند.

فرزند ا. سلیمانی و همسرش، از شهروندان اهل پارساباد مغان، در بهار سال ۱۳۷۴ به دنیا آمد. خانواده دو نام یاشار (Yaşar) و روشنرا انتخاب نمود تا با هر کدام که ممکن بود با آن شناسنامه‌ی کودکشان صادر شود. اداره ثبت احوال نام یاشار را به دلیل تورکی بودن و نام روشن را به دلیل غیراسلامی بودن رد کرده و به صورت خودسرانه نام «جهانگیر» را در شناسنامه ثبت می‌کند. خانواده سلیمانی به دلیل این حرکت خودسرانه اداره ثبت احوال قصد شکایت را داشت که در نتیجه اداره مجبور به صدور مجدد شناسنامه با نام یاشار می‌شود.

زمانی که والدین راه مقاومت را برمی‌گزینند، گذرشان به هر دری از سیستم اداری کشور می‌افتد. خانواده فیض‌اله‌نژاد شهروند اهل ماکو از سال ۱۳۸۰ تا سال ۱۳۹۸ به مدت ۱۸ سال درگیر عدم صدور شناسنامه برای ۴ کودکشان بوده‌اند. خانواده فیض‌اله‌نژاد برای اولین کودکشان که حالا ۲۲ ساله است، نام «داملا» (Damla) را برگزیده بودند. اداره ثبت احوال ماکو در ابتدا این نام را به دلیل غیر ایرانی بودن مجاز ندانسته و از صدور شناسنامه به این نام ممانعت به عمل می‌آورد. خانواده فیض‌اله‌نژاد مجبور می‌شود تا مستندات مختلفی از منابع چاپی دال بر تورکی بودن این اسم و معنی آن را جمع آوری و به اداره ثبت احوال ماکو تحویل دهد. اداره نیز پس از چندین هفته معطلی، ملزم به صدور شناسنامه با نام مذکور می‌شود.

آنها برای دومین کودکشان که حالا ۱۷ ساله است نیز نام باشتورک (Baştürk) را برگزیده بودند. اداره ثبت احوال ماکو ۱۱ ماه از صدور شناسنامه با آن نام خودداری نموده و خانواده نهایتا مجبور به انتخاب نام دیگری برای او شد. اکنون نیز ۴ سال است که سازمان ثبت احوال از صدور شناسنامه با نام چاغری ماناس (Çağrı Manas) برای چهارمین فرزند خانواده فیض‌اله‌نژاد به دلیل «غیر ایرانی بودن نام» مخالفت می‌نماید. آقای فیض‌اله‌نژاد تاکنون دو بار برای صدور شناسنامه فرزندشان با نام چاغری ماناس از ماکو به سازمان ثبت احوال کشور در تهران مراجعه نموده و در هر دو بار با مخالفت این سازمان مواجه شده است.

برخی از خانواده‌ها برای ملزم نمودن اداره ثبت احوال جهت صدور شناسنامه به کودکانشان با اسامی تورکی، علیه اداره شکایت نموده و گذرشان به دادگاه می‌افتد. طی سال‌های ۱۳۹۲ الی ۱۴۰۰ دو فرزند آقای عوض‌پور و همسرشان، شهروندان اهل تبریز، به دنیا آمده‌اند. خانواده عوض‌پور برای هر دو فرزندشان نام تورکی انتخاب نموده و به همین دلیل با مخالفت سازمان ثبت احوال جهت صدور شناسنامه مواجه شده بودند. آقای عوض‌پور برای دریافت شناسنامه با نام «آلپ آسلان» (Alp Aslan) برای فرزند دومشان که در آبان ۱۴۰۰ متولد شده بود، شکایتی علیه اداره کل ثبت احوال استان آذربایجان شرقی به علت امتناع این اداره از صدور شناسنامه به دلیل تورکی بودن اسم انتخابی تنظیم می‌کند. شعبه ۲ دادگاه عمومی حقوقی تبریز در ۲۶ دی ماه ۱۴۰۰ قرار عدم استماع دعوی خواهان را صادر و پرونده را به دیوان عدالت اداری ارجاع می‌دهد. پس از دو بار رد شکایت آقای عوض‌پور، طی شکایت سوم او در دیوان عدالت اداری کشور با وکالت اصغر محمدی، وکیل عضو کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای آذربایجان شرقی، اداره ثبت احوال تبریز پس از حدود ۲ سال و ۳ ماه با حکم دیوان عدالت اداری ملزم به صدور شناسنامه با نام آلپ آسلان می‌شود.

فرزند آقای مهرعلی بگلو و همسرشان، شهروندان اهل روستای شجاع (Suca) در جلفا در آبان ۱۳۹۷ به دنیا آمده است. با اینکه ۵ سال و ۳ ماه از تولد او می‌گذرد، اداره ثبت احوال نام انتخابی خانواده یعنی «هونتای» (Huntay) را فاقد هویت ایرانی تلقی نموده و تا کنون از صدور شناسنامه ممانعت به عمل آورده است. خانواده مهرعلی بگلو زمانی که با مخالفت اداره ثبت احوال جلفا در صدور شناسنامه با نام هونتای مواجه شدند، مستندات فراوانی مبنی بر معنی نام را از منابع مختلف چاپی گرد آورده و تحویل اداره داده بودند. همچنین بارها در این رابطه با مقامات سازمان ثبت احوال مکاتبه نموده‌اند، اما نتیجه‌ای نگرفته‌اند. پس از آن خانواده مهرعلی بگلو علیه اداره ثبت احوال جلفا شکایت نمودند. با این حال دادگاه نیز حق انتخاب اسم را نه به والدین بلکه به اداره ثبت احوال محول کرده بود. زمانی که خانواده مهرعلی بگلو از دادگاه نیز نتیجه‌ای دریافت نکردند، تصمیم به طرح شکایت در دیوان عدالت اداری کشور کردند و در حال حاضر در این مرحله قرار دارند. خانواده مهرعلی بگلو امسال در سالگرد تولد هونتای در اعتراضی نمادین به عدم صدور شناسنامه با نام انتخابی‌شان، جشن تولد فرزندشان را در مقابل اداره ثبت احوال جلفا برگزار کردند.

آقای هدایتی و همسرشان، شهروندان اهل تکاب نیز برای ملزم کردن اداره ثبت احوال جهت صدور شناسنامه با نام انتخابی‌شان راه شکایت را برگزیده بودند. آنها برای فرزندشان که در اردیبهشت ۱۳۹۶ به دنیا آمده بود، نام اونور (Onur) را انتخاب کرده بودند. خانواده هدایتی به دلیل غیر مجاز تلقی شدن این نام در سامانه انتخاب نام، علیه اداره ثبت احوال تکاب شکایت نموده و پس از حدود ۳ سال و ۵ ماه، در مهر ۱۳۹۹ اداره با حکم دادگاه ملزم به صدور شناسنامه با نام اونور به فرزند خانواده هدایتی می‌شود.

گاهی اداره ثبت احوال مستندات خانواده دال بر معنی نام انتخابی کودک را نپذیرفته و آنها را ملزم به تایید آن نام از جانب اساتید دانشگاهی زبان تورکی می‌نماید. طی ۹ سال حدفاصل سال‌های ۱۳۹۳ الی ۱۴۰۲، دو فرزند آقای نورمحمدی و همسر ایشان به دنیا آمده‌اند. خانواده نورمحمدی که اهل روستای نظرلو (Nadarlı) از توابع شبستر هستند، برای اولین فرزند خود نام اومای (Umay) را برگزیدند. از آنجایی که اسم مذکور در سامانه انتخاب نام سازمان ثبت احوال موجود نبود غیر ایرانی تلقی شده و سازمان ثبت احوال در وهله‌ی اول از صدور شناسنامه برای فرزندان خانواده نورمحمدی ممانعت به عمل آورده است.

پس از رد درخواست مبنی بر صدور شناسنامه با نام اومای توسط اداره ثبت احوال شبستر، خانواده‌ی نورمحمدی ابتدا به اداره کل ثبت احوال استان آذربایجان شرقی، سپس به سازمان ثبت احوال کشور مراجعه نمود. سازمان صدور شناسنامه را منوط به تأیید نام از سوی اساتید دانشگاهی زبان تورکی نمود. خانواده نورمحمدی با مراجعه به گروه زبان تورکی استانبولی دانشگاه علامه طباطبایی و تایید تورکی بودن این اسم از سوی یکی از اساتید و تحویل آن به سازمان، در نهایت پس از ۸ ماه موفق به دریافت شناسنامه با نام مذکور می‌شوند.

در مرداد ۱۴۰۲ دومین فرزند خانواده نورمحمدی به دنیا آمد. خانواده برای او نام هونای (Hunay) را انتخاب نموده و دوباره اتفاقاتی که برای فرزند اولشان افتاده بود برای او نیز رقم خورد. نام هونای در سامانه انتخاب نام سازمان ثبت احوال غیرمجاز تلقی شده و اداره ثبت احوال شبستر نیز تاکنون از صدور شناسنامه به‌دلیل «غیر ایرانی» دانستن آن ممانعت به عمل آورده است. در نهایت باوجود گذشت نزدیک به ۶ ماه از تولد هونای، او فاقد شناسنامه است.

فرزند آقای جولانی و همسرشان، شهروندان اهل اردبیل در تیرماه ۱۳۹۹ به دنیا آمد و خانواده نام آییل (Ayıl) را برای فرزندشان انتخاب نمودند. پس از مخالفت اداره ثبت احوال اردبیل با صدور شناسنامه به‌دلیل «غیرمجاز و غیر ایرانی بودن» اسم مذکور، خانواده جولانی از مراجعه به دادگاه برای طرح شکایت خودداری و این حق اولیه‌شان را تنها از طریق اداره ثبت احوال پیگیری می‌نمایند. ایشان علاوه بر راه اندازی کمپینی به نام آییل، به همراه همسر و فرزند خردسالشان قصد تحصن در مقابل ساختمان اداره ثبت احوال اردبیل را نیز داشتند. در نتیجه‌ی این کمپین‌ -که بازخورد زیادی در سطح جامعه، رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور و رسانه‌های جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکیه داشت-، پس از ۹ ماه با صدور شناسنامه با نام آییل برای فرزند خانواده جولانی موافقت می‌شود.

گاهی خانواده از سوی اداره ثبت احوال ملزم به جمع‌آوری مستندات مبنی بر معنی نام از منابع چاپی مختلف می‌شوند. اداره نیز با ارسال آن‌ها به سازمان ثبت احوال و موافقت کمیته نام‌گذاری سازمان، پس از چند هفته با صدور شناسنامه با نام انتخابی والدین موافقت می‌کند. آقای دلیر و همسرشان، شهروندان اهل شهر گرمی، نام دویغو (Duyğu) را برای فرزندشان برگزیده بودند. آن‌ها با این شیوه در کمتر از چهار هفته توانستند برای فرزندشان شناسنامه بگیرند. با این حال حین مراجعه آقای دلیر به اداره ثبت احوال گرمی، کارمندی ایشان را به دلیل انتخاب نام تورکی برای کودکشان متهم به طرفداری از «پانتورکیسم» نموده و با سوالاتی همچون «شما را چه کسانی و با چه هدفی جهت درخواست اسامی تورکی برای فرزندانتان به اداره ثبت احوال می‌فرستد؟» از او بازجویی می‌کند. همچنین آقای صادقی‌فر و همسرشان شهروندان اهل شهر اردبیل با جمع‌آوری مستندات مبنی بر معنی نام از منابع چاپی مختلف، توانستند در کمتر از سه هفته با نام دولون آی (Dolun Ay) برای فرزندشان شناسنامه تهیه کنند.

آقای کوشی و همسرشان شهروندان اهل تبریز برای فرزندشان که در شهریور ۱۴۰۱ متولد شده بود، نام سادای (Saday) را برگزیده بودند. نام انتخابی خانواده کوشی نیز به دلیل «غیرایرانی بودن» در سامانه انتخاب نام ثبت احوال غیرمجاز شناخته شده بود. پس از سه بار اعتراض مکتوب خانواده کوشی همراه با مستندات جمع آوری شده از منابع مختلف چاپی به کمیته انتخاب نام سازمان ثبت احوال که با مذاکره‌ی یکی از اساتید گروه زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی دانشگاه تبریز همراه بود، در نهایت با درخواست ایشان موافقت می‌شود. با این حال رئیس اداره ثبت احوال تبریز شخصا از صدور شناسنامه با نام مذکور ممانعت به عمل می‌آورد. در نتیجه ایشان شکایتی هم علیه شخص رئیس اداره ثبت احوال تبریز به دلیل سوءاستفاده از موقعیت شغلی تنظیم می‌کنند. با این شکایت رئیس اداره با صدور شناسنامه با نام سادای موافقت و خانواده کوشی نیز از شکایت خود صرف نظر می‌‌کند. نهایتاً حدود چهار ماه پس از تولد سادای، شناسنامه او نیز صادر می‌شود.

نگارش اسامی تورکی با قواعد فارسی

سازمان ثبت احوال حتی در صورت موافقت با صدور شناسنامه با اسامی تورکی، حداکثر تلاش خود را به کار می‌برد تا آن اسامی را نه بر مبنای قواعد نوشتاری زبان تورکی، بلکه بر مبنای قواعد نوشتاری زبان فارسی ثبت کند. در این صورت نه خوانش و معنی اسم درست از آب در میاید و نه دیگر می‌توان اسامی را تورکی خواند.

آقای س. جوانشیر و همسرشان شهروندان اهل بیله‌سوار مغان برای فرزندشان که در سال ۱۳۶۴ به دنیا آمده بود، نام ائلدار (Eldar) را انتخاب کرده بودند. اداره ثبت احوال شهرستان این اسم را به صورت ایلدار (İldar) در شناسنامه ثبت می‌کند. این در صورتی است که علامت همزه در زبان ترکی بیانگر مصوت «ئ/ e» است و نگارش اسم مذکور بدون این حرف در زبان تورکی هیچ معنایی ندارد.

فرزند ع. سلیمانی و همسرشان، شهروندان اهل پارساباد مغان در پاییز ۱۳۶۷ به دنیا آمده است. آنها برای فرزندشان نام «سئویل» (Sevil) را برگزیده بودند. اما اداره ثبت احوال پارساباد مغان در وهله‌ی اول بنا به دلیل «اسلامی نبودن اسم»، «موجود نبودن در لیست اسامی منتخب سازمان» و «مرسوم نبودن در ایران» از صدور شناسنامه با آن اسم سرباز زده و حتی خانواده سلیمانی را به دلیل انتخاب نام تورکی برای فرزندشان، متهم به طرفداری از «فرقه دموکرات آذربایجان» و «کمونیسم» می‌نمایند. خانواده سلیمانی در مدت کمتر از یک هفته با ارائه مستنداتی از منابع مختلف چاپی مبنی بر معنی نام سئویل و رد اتهامات وارده، موفق به دریافت شناسنامه با آن اسم می‌شوند. با این حال اداره ثبت احوال پارساباد مغان نام مذکور را نه به صورت سئویل، بلکه به صورت سویل (Soyl) در شناسنامه ثبت می‌کنند.

حدود ۳۳ سال و چند ماه پس از تولد سئویل سلیمانی، فرزند آقای جودی و همسرشان شهروندان اهل گرمی در زمستان ۱۴۰۰ به دنیا آمد. خانواده جودی نیز نام سئویل را برای فرزندشان انتخاب می‌کنند. اداره ثبت احوال گرمی با نگارش اسم سئویل بر مبنای قواعد نوشتاری تورکی در شناسنامه مخالفت نموده و صدور شناسنامه را منوط به نگارش اسم مذکور بر مبنای قواعد نوشتاری زبان فارسی، یعنی سویل (Soyl) می‌نماید. اما خانواده جودی به دلیل خوانش اشتباه، با این امر مخالفت می‌کنند. خانواده جودی جهت نگارش اسم سئویل بر مبنای قواعد نوشتاری زبان تورکی در شناسنامه فرزندشان، علیه اداره ثبت احوال گرمی شکایت می‌کنند. دادگاه شکایت اول آنها را رد می‌کند و به همین خاطر برای دومین بار شکایت می‌کنند. شکایت دوم خانواده جودی نتیجه داده و پس از سه ماه موفق به دریافت شناسنامه با نام سئویل بر مبنای قواعد نوشتاری زبان تورکی می‌شوند.

یکی از فرزندان آقای ع. جوانشیر و همسرشان، شهروندان اهل بیله‌سوار مغان در سال ۱۳۷۰ به دنیا آمده است. خانواده جوانشیر نام ائلچین (Elçin) را برای فرزندشان انتخاب کرده بودند. اداره ثبت احوال مدت یک سال به دلیل تورکی بودن اسم از صدور شناسنامه ممانعت به‌عمل می‌آورد. نهایتاً به دلیل مراجعت‌های مکرر خانواده، اداره نام مذکور را به شکل ایلچین (İlçin) در شناسنامه ثبت می‌کند.

خانواده فیض‌اله نژاد برای دریافت شناسنامه با نام اوغوز کاآن برای فرزندشان که در شهریور ۱۳۹۰ به دنیا آمده بود، حدود شش سال در کشمکش با اداره‌‌های مختلف بودند. در نهایت نه تنها نتواستند با این اسم برای فرزندشان شناسنامه‌ای دریافت کنند، بلکه فقط بخش اول این نام یعنی اوغوز (Oğuz) در شناسنامه او ثبت شد و آن‌هم به صورت «اغوز» (Əğuz) در شناسنامه نوشته شد. گفتنی است مصوت «o» در زبان فارسی با حرف «اُ» نشان داده می‌شود، اما همان مصوت در زبان تورکی به صورت «او» نشان داده می‌شود. همچنان که در زمان صدور شناسنامه، تاریخ صدور را یک و نیم سال قبل از تاریخ واقعی صدور در شناسنامه ثبت کردند. به عبارت دیگر تاریخ صدور شناسنامه را نه شش سال پس از تولد اوغوز، بلکه چهار سال و نیم پس از تولد او در شناسنامه ثبت کردند.

فرزند آقای عباسی و همسرشان شهروندان اهل زنجان در دی ماه ۱۳۹۰ به دنیا آمده و نام ائلین (Elin) را بر او ‌می‌گزینند. خانواده عباسی به دلیل ممانعت اداره ثبت احوال زنجان از صدور شناسنامه برای ائلین بر اساس قواعد نوشتاری تورکی، درخواستی را جهت ارسال به کمیته نام سازمان ثبت احوال تنظیم می‌کنند. کمیته مذبور پس از ۳ تا ۴ روز درخواست آنها را رد می‌کند. به‌همین دلیل آقای عباسی مستقیماً به اداره کل امور سجلی و هویتی سازمان ثبت احوال در تهران مراجعت می‌کند. به محض اطلاع یکی از مسئولان اداره مذبور از دلیل مراجعت آقای عباسی، او را با جملاتی همچون «باز این تورکا اومدن، لابد با همزه می‌خوای»، «نه نمیشه، خلاف قوانینه، نمیشه» استقبال می‌کنند. پس از چندین بار مراجعه آقای عباسی به سازمان و مذاکره چندین‌باره با مقامات مختلف، یکی از کارشناسان صحبت از نامه‌ی محرمانه‌ای می‌کند که دو سال قبل از تاریخ مراجعه آقای عباسی، از سوی سازمان ثبت احوال به فرهنگستان زبان و ادب فارسی جهت استعلام از شیوه‌ی نوشتار اسامی تورکی و کوردی با املای درخواستی از سوی والدین نوشته شده بود. پاسخ فرهنگستان با امضای غلامعلی حدادعادل مبنی بر رد درخواست‌های اینچنینی و نوشتن اسامی تورکی و کوردی با قواعد نوشتاری زبان فارسی در شناسنامه‌ها بود. نهایتاً به‌دلیل مخالفت‌های پی‌درپی سازمان در تیر ماه ۱۳۹۱ یعنی ۵ ماه ۱۶ روز پس از تولد ائلین عباسی، شناسنامه او با املای الین (Əlin/ Olin) صادر می‌شود.

خانواده عوض‌پور برای فرزند اولشان که در بهار ۱۳۹۲ به دنیا آمده بود، نام ائل آنا (El Ana) را برگزیده بودند. اما اداره ثبت احوال تبریز از صدور شناسنامه برای این نام با املای مذکور ممانعت به‌عمل آورده و فقط امکان صدور شناسنامه‌ با املای ال آنا (Əl Ana/ Ol Ana) را بیان می‌کند. بعد از شکایت خانواده عوض‌پور علیه اداره ثبت احوال، حدود دو ماه پس از تولد ائل آنا، اداره با رأی دادگاه ملزم به صدور شناسنامه با آن نام بر مبنای قواعد نوشتاری زبان تورکی می‌شود.

در تابستان ۱۴۰۰ فرزند میرهاشم (نام مستعار) و همسرشان به دنیا آمد. با وجود اینکه آن‌ها نام «ائلجان» (Elcan) را برای فررزندشان برگزیند، ولی اداره ثبت احوال از صدور شناسنامه برای این اسم با همزه مخالفت نموده و صدور شناسنامه را منوط به نگارش آن بر مبنای قواعد زبان فارسی یعنی «الجان» (Əlcan/ Olcan)  نمود. پس از آن خانواده میرهاشم اقدام به ارائه مستندات مبنی بر نگارش این اسم بر مبنای قواعد نوشتاری زبان تورکی به کارشناسان سازمان و اداره ثبت احوال شهرشان می‌کنند که هر دو اعتراض رد می‌شود. سپس آنها علیه اداره ثبت احوال شکایت کرده و بیش از سه ماه پس از تولد ائلجان، اداره ثبت احوال با رای دادگاه ملزم به صدور شناسنامه برای او با املای صحیح می‌شود. لازم به ذکر است که در طی زمان شکایت خانواده میرهاشم، رئیس اداره ثبت احوال با مراجعه به محل کار ایشان، خواستار انصراف از شکایت علیه اداره می‌شود.

کودکانی با دو اسم و یک شناسنامه

سازمان ثبت احوال نه تنها با صدور شناسنامه با نام‌های تورکی ممانعت به‌عمل می آورد، بلکه با اسامی‌ای که از سایر زبان‌ها آمده و در ادبیات تورکی رواج یافته و یا نام شخصیت‌های تاریخی آذربایجان که از سایر زبان‌ها گرفته شده است نیز مخالفت می‌کند. به عبارت دیگر فقط ریشه‌ی تورکی داشتن اسامی دال بر مخالفت سازمان ثبت احوال با نام‌های انتخابی نیست. بلکه اسامی غیر تورکی که در ادبیات تورکی رایج بوده، شخصیتی تاریخی را تمثیل کرده و یا نماد هویت تورکی باشد را نیز بیگانه می انگارد.

در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورشیدی حین مراجعه والدین جهت دریافت شناسنامه با اسامی تورکی برای فرزندانشان، مسئولان اداره یا به صورت خودسرانه نام دیگری را در شناسنامه کودک ثبت می‌کردند و یا لیستی از اسامی منتخب سازمان را به والدین نشان می‌دادند تا به دلیل ممنوع بودن اسامی تورکی، نام دیگری را از لیست مذکور برای کودکشان انتخاب نمایند. در نتیجه هر دو حالت فوق که والدین موفق به دریافت شناسنامه با اسامی تورکی برای کودکانشان نشده و در نهایت اسمی غیر تورکی در شناسنامه کودکشان ثبت می‌شد، والدین باز هم کودکانشان را با اسم تورکی انتخابی خود صدا زده و همگان نیز او را با اسم تورکی می‌شناختند و کمتر کسی از نام شناسنامه‌ای آنها با خبر می‌شد.

آقای ع. جوانشیر و همسرشان برای یکی از فرزندانشان که در سال ۱۳۶۵ به دنیا آمده است، نام شلاله (Şəlalə) را انتخاب نموده بودند. در نتیجه مخالفت اداره ثبت احوال بیله‌سوار مغان با نام مذکور، اداره به صورت خودسرانه نام «ژاله» را در شناسنامه ثبت می‌کند. یکی دیگر از فرزندان آقای جوانشیر در سال ۱۳۶۸ به دنیا آمده است. خانواده نام هجر (Həcər) را برای او انتخاب کرده بودند که در نتیجه‌ی مخالفت اداره ثبت احوال بیله‌سوار مغان، این نام به صورت «هاجر» در شناسنامه او ثبت می‌شود. سال ۱۳۷۳ یکی دیگر از فرزندان خانواده جوانشیر به دنیا آمده و آنها نام گوندوز (Gündüz) را برای او برمی‌گزینند. اداره ثبت احوال بیله‌سوار مغان علاوه بر مخالفت با ثبت این نام تورکی، به صورت خودسرانه نام «آصف» را برای او در شناسنامه ثبت می‌کند. گفتنی است در نتیجه‌ی درخواست صدور شناسنامه با اسامی تورکی برای فرزندانشان، اداره ثبت احوال بیله‌سوار مغان قصد معرفی ایشان را به نیروهای امنیتی داشتند.

یکی از فرزندان خانواده م. جوانشیر در سال ۱۳۶۶ به دنیا آمده و خانواده نام ائل‌دنیز (Eldəniz) را برای او انتخاب می‌کنند. اداره ثبت احوال بیله‌سوار مغان علاوه بر مخالفت ثبت این نام تورکی، نام «مازیار» را به صورت خودسرانه در شناسنامه ثبت می‌کند. در موردی دیگر نیز، آقای ع. جوانشیر و همسرشان برای یکی از فرزندانشان که در سال ۱۳۷۲ متولد شده بود، نام ائل‌اوجا (Eluca) را انتخاب می‌کنند. باز هم اداره ثبت احوال بیله‌سوار مغان علاوه بر مخالفت با ثبت این نام تورکی، به صورت خودسرانه نام «لاله» را در شناسنامه ایشان ثبت می‌کند.

جنسیت، بهانه‌ای برای عدم ثبت اسامی تورکی

سازمان ثبت احوال گاهی اسامی تورکی را مربوط به جنسیت خاصی دانسته و از صدور شناسنامه با آن اسم به کودکان دختر یا پسر جلوگیری می‌کند. به عبارت دیگر سازمان تشخیص می‌دهد که کدام نام برای کودک پسر انتخاب شود و کدام نام برای کودک دختر انتخاب شود. به‌عنوان نمونه آقای انگوتی و همسرشان شهروندان اهل میانه نام خزر (Xəzər) را برای کودکشان که در خرداد ماه ۱۳۹۹ به دنیا آمده بود برگزیده بودند. اداره ثبت احوال میانه از صدور شناسنامه با نام خزر برای کودک پسر ممانعت به عمل آورده و این نام را مختص دختران اعلام می‌کند. خانواده انگوتی هم مستندات فراوانی از منابع چاپی مختلف مبنی بر معنی نام و سبقه‌ی تاریخی تهیه و مردانی هم که نامشان در شناسنامه خزر ثبت شده بود را به اداره ثبت احوال معرفی می‌کند. با این حال اداره از صدور شناسنامه با نام خزر به کودک پسر مخالفت کرده و نهایتا پس از ۴۵ روز از تولد او، خانواده انگوتی با نام آرال (Aral) برای کودکشان شناسنامه دریافت می‌کنند.

گفتمان نهفته در نام‌گذاری تورکی

بیگانه انگاشتن و ممنوعیت نامگذاری اسامی تورکی یکی از نتایج عدم رسمیت این زبان از صدر پروژه دولت ملت‌سازی مدرن در ایران می‌باشد. در ذیل این پروژه، زبان فارسی رسمیت یافت و به سایر ملل ساکن در جغرافیای ایران تحمیل شد. تاریخ ملت فارس به عنوان گفتمانِ قالبِ تاریخ نگاری ایران انگاشته شد. ادبیات فارسی معادل ادبیات ایران جای‌گذاری شده و هر آن چیزی که مربوط به غیر فارس‌ها بود، بیگانه از ایران و ایرانیت محسوب شد. اینجا بود که حافظه‌ی جمعی ملل غیر فارس ساکن در جغرافیای ایران بایستی توسط دولت دستکاری می‌شد، تا آنها هیچ نشانه‌ای از هویت خود را به یاد نیاورند. چنانچه:

دولت‌ها به عنوان انحصارگران خشونت در جامعه مدرن حافظه‌ی جمعی اجتماعی خودشان را می‌سازند. آنها با خون و شکنجه و قربانی‌گری، عده‌ای را از این حافظه‌ی جمعی محو می‌کنند و جعلیات‌شان را به آن می‌افزایند. دولت‌ها سوژه‌های خودشان، مردم خودشان را می‌آفرینند و مکانیزم‌های این آفریدن حافظه و سوژه (سوبژکتیوسازی) را به راه می‌اندازند.

گنجی، ۱۳۹۸

برساخت هویت ایرانی متشکل از زبان فارسی و مذهب شیعه بوده و هویت‌های خارج از آن بیگانه تلقی می‌شوند. حکومت هر خشونت ممکن را روا می‌دارد تا تمامی ساکنان این جغرافیا را در دایره‌ی هویت رسمی خود استحاله کند. این استحاله فقط در سطح فرهنگی باقی نمانده و راه طبقه‌ی حاکم را به مسیری گشوده تا استعمار داخلی ملل غیر فارس ساکن ایران ممکن گردد. چنانچه:

فرهنگ محکوم فرهنگی است که صاحبان آن تولید اضافی اجتماع را در اختیار ندارند. فرهنگ رسمی فرهنگی است که صاحبان آن تولید اضافی را در اختیار دارند و به وسیله‌ی این تولید اضافی فرهنگ‌های دیگر را خرد و نابود می‌کنند.

براهنی، ۱۳۵۲

از این رهگذر ثروت و قدرت طبقه‌ی حاکم است که فرهنگ نام و نام گزینی منتشر و از طریق سازمان ثبت احوال به والدین می‌رسانند تا برای کودکانشان فقط از دایره‌ی هویتی داخل این فرهنگ نامی انتخاب کنند. زیرا فرهنگ رسمی هر جامعه، فرهنگ طبقه حاکم آن است.

براهنی، همان

فارسی‌سازی که در بدنه‌ی حکومت‌های توتالیترِ صد ساله گذشته‌ی ایران نصب شده است، حداکثر تلاش خود را می‌کند تا متعلقاتش را به تمامی عرصه‌ی زندگی ملل غیرفارس در ایران بسط دهد. از این جهت نیز با هر نمادی که خارج از ایدئولوژی آن باشد مخالفت خواهد نمود. این جاست که والدین وارد گود شده و با انتخاب اسامی تورکی برای فرزندانشان همزمان هم فرهنگ، تاریخ و هویت خود را پاس می‌دارند و هم به مبارزه‌ی فرهنگ رسمی می‌روند تا راه را برای به دست آوردن تمامی حقوق ملی خود هموار نمایند. از این رهگذر خانواده کوشی این حق را برای خود قائل بودند تا هویت تورکی خود را در اسم فرزندشان سادای حفظ نمایند.

آقای صادقی‌فر در زمان مراجعه به اداره ثبت احوال اردبیل، کارمندان مثالی از مخالفت سازمان با تمامی اسامی غیر فارسی برای او می آورند. گویا سابقاً خانواده‌ای عرب مدتی در شهر اردبیل زندگی می‌کردند و در همان زمان فرزند آن‌ها به دنیا می آید. خانواده نام «تکاثر» (نام یکصد و دومین سوره قرآن) را برای او انتخاب می‌کند، ولی سازمان ثبت احوال از صدور شناسنامه ممانعت به عمل آورده و آن‌ها مجبور به انتخاب نام دیگری می‌شوند. به عبارت دیگر جهموری اسلامی که بر مبنای قوانین شریعت پی‌ریزی و اداره می‌شود، اجازه انتخاب اسمی برای فرزند خانواده‌ای عرب را هر چند از قرآن به عنوان کتاب مقدس مسلمانان نداده است. این امر نشانگر آن است که طبقه‌ی حاکم قرآن، عرب و عربی را تا حدودی می‌پسندد که در چارچوب تعریف شده بگنجد. در غیر این‌صورت تکاثر سمبل هویت عرب بوده و طبعا حاکمیت اجازه صدور شناسنامه با آن نام را نخواهد داد.

حاکمیت آگاهی از حق و حقوق ملی ملل غیرفارس در ایران را، مصادف با از دست رفتن منابع ثروت و قدرت می‌داند که با هویت ملی برساخته خود در هم تنیده است. از این روست که نه اجازه رسمی شدن دیگر زبان‌های رایج در ایران را می‌دهد و نه حاضر به صدور شناسنامه با اسامی غیرفارسی‌‌ست که آن زبان‌ها را برای سخنورانشان یادآوری کند. اما خانواده فیض‌اله نژاد با وجود تحمل مشقت بی‌شناسنامگی فرزندانشان با اسامی همچون داملا، باشتورک، اوغوز کاآنو چاغری ماناسهمچنان ایستادند تا شاهد از بین رفتن زبان مادری خود نباشند.

خانواده نورمحمدی با انتخاب اسامی اومایو هونای برای فرزندانشان که برگرفته از اساطیر تورک است، به سیستم صدساله‌ی فارسی‌سازی ایران پاسخی منفی داده‌اند. خانواده عوض‌پور نیز با انتخاب اسامی ائل آنا و آلپ آسلان تصمیم به مقاومت در برابر سیستم آسیمیلاسیون حکومت گرفته‌اند. حکومتی که قبل و بعد انقلاب ۵۷ هویت تورک‌ها را نادیده گرفته است

آییل، نام انتخابی خانواده جولانی برای کودکشان که از دل تاریخ، فرهنگ، ادبیات و فولکولور تورکی برآمده، نقدی است بالقوه به گفتمان قالب تاریخ‌نویسی در ایران که برمبنای تعلقات فارسی نوشته شده است. بنابراین اسامی تورکی زنگ خطری است برای گفتمان مسلط تاریخ نویسی در ایران. به عبارت دیگر اسامی تورکی و یا هر نوع اسمی که ماهیتی تورکی داشته باشد، از یک سو گفتمان مسلط تاریخ نویسی در ایران را زیر سوال می‌برد و از سوی دیگر پایه‌های پلورالیزم (کثرت‌گرایی) که به همراه سکولاریزم یکی از دو ستون اصلی دموکراسی می‌باشد را برای آینده می‌تراشد. ضمناً خانواده جولانی نام آییل به معنی بیداری را از آن رو انتخاب کرده تا تلنگری باشد بر اذهان سایرین که در گستره‌ی وسیع‌تری ستم‌های رفته بر آنها را متوجه شوند.

خانواده دلیر علاوه بر اتهاماتی که به خاطر انتخاب نام دویغو از سوی اداره ثبت احوال متحمل شده‌اند، گاهی از سوی برخی افراد نیز به خاطر انتخاب این نام برای کودکشان نکوهش می‌شوند. این نکوهش‌ها نتیجه‌ی سانسور و سرکوب مردمی است که آگاهی خود را نسبت به متعلقات ملی از دست داده و در نتیجه این فرآیند، ناآگاهی از حقوق، مسئولیت‌ها و آزادی‌ها در اجتماع بیشتر و بیشتر شده است.

حکومت با سرکوب سیستماتیک زبان تورکی و ممنوعیت نامگذاری اسامی انتخابی برآمده از این زبان، قصد به فراموشی سپردن آن در نزد سخنورانش را دارد. از این حیث خانواده جودی نام سئویل را به فرزند خود نهاده تا مانعی در مقابل سیاست فراموشی حکومت در قبال زبان تورکی باشد.

برای گروه‌هایی از افراد که قادر به اشتراک گذاشتن یک تجربه از طریق زبان و ارتباطات بوده، زبان به‌عنوان مکانیزم اجتماعی عمل کرده و حافظه را شکل می‌دهد. در نهایت گذشته را قادر به باز آفرینی در زمان حال می‌سازد.

دورکیم، ۱۹۱۲

خانواده مهرعلی بگلو نام هونتای را برای فرزندشان از امپراطوری هون گرفته‌اند. امپراطوری که تاریخ آن به کلی از دید ساکنان این جغرافیا پنهان شده است. آنها هونتای را برگزیده‌اند تا بر خلاف حکومتی که تورک‌ها را در تاریخ وحشی و بیابانگرد معرفی می‌کند، پرده از شناخت خود بر تاریخ بردارند. در این میان خشونت و تبعیض اعمال‌شده صفحه‌ای از مبارزه را بر روی تورک‌ها گشوده است. زیرا با سیستمی روبرو هستند که آنها را از اساسی‌ترین حق و حقوق‌شان محروم ساخته است. خانواده مهرعلی بگلو با تحمل سختی‌های بی‌شناسنامگی فرزندشان سر می‌کنند تا اعتراضی مدنی را در مقابل تمامیت این سیستم تبعیض آمیز رقم بزنند. با وجود تمامی مشقت‌های این امر، آن‌ها در حال بخشیدن آگاهی به دیگران نیز هستند. در این میان هدف آنها فقط شناسنامه نیست، زیرا به خوبی می‌دانند کسانی هم که شناسنامه دارند از اغلب حقوق شهروندی‌شان محروم اند.

خانواده عباسی با وجود اینکه نتواست در سال ۱۳۹۱ نام فرزندشان را بر مبنای قواعد نوشتاری تورکی در شناسنامه ثبت کند، اما امروز شاهد آن است که سیستم در مقابل این خواست عقب نشسته است. آنها این عقب نشینی را مدیون فداکاری روشنفکران، دانشجویان، نویسندگان و فعالان تورک می‌دانند. فعالانی که با تحمل سال‌ها حبس، تبعید، اخراج از محل کار، مشقت‌های مادی و... سختی‌ها را به دوش کشیده و در نهایت سیستم را وادار به عقب‌نشینی در مقابل خواسته‌هایشان کردند.

این عقب‌نشینی‌ها حاصل اراده‌ای والدینی همچون خانواده‌ی میرهاشم نیز بود که نام ائلجان را برای فرزندشان انتخاب و با وجود فشارهای فراوان، تحت هیچ شرایطی حاضر به عقب‌نشینی از آن نشدند. زیرا همان‌گونه که ذکر آن رفت، این اراده راه را برای سایر خانواده‌ها جهت انتخاب اسامی تورکی به فرزندانشان گشوده است.

رنج بی‌شناسنامگی

صدور شناسنامه و داشتن کد ملی، سرآغاز شهروند محسوب‌شدن انسان‌ها در یک کشور و استفاده از خدمات عمومی و رفاهی است. در غیر این صورت آن‌ها محروم از این خدمات شده و به همین دلیل مجبور به صرف هزینه‌های بیشتر و تحمل سختی‌های فراوانی می‌شوند. به طبع با نداشتن شناسنامه و کد ملی، بیمه‌ای هم به کودک تعلق نگرفته و در نتیجه تمامی هزینه‌های درمانی آزاد حساب می‌شود. چنانچه در نبود شناسنامه و کد ملی، حق اولاد والدین شاغل، واکسیناسیون،صدور کارت مراقبت و فرم ثبت مراقبت کودک در خانه‌های بهداشت،سهمیه شیرخشک، سهام عدالت، یارانه نقدی و همچنین بهره‌مند شدن ازدرمان رایگان کودکان زیر ۷ سالدر بیمارستان‌های دولتی نیز عملاً غیر ممکن خواهد بود.

در این میان با بزرگ‌تر شدن هونتای، خانواده مهرعلی بگلو نگران از امکان عدم ثبت نام کودکشان در مدرسه در صورت عدم صدور شناسنامه تا سال آینده اند. خانواده دلیر در زمانی که فرزندشان دویغو هنوز شناسنامه‌ای نداشت، فقط برای یک شب بستری شدن به‌خاطر زردی کودک در بیمارستان شهر گرمی مبلغ یک میلیون و هفتصد هزار تومان هزینه کردند. محل کار همسر آقای مرتضی نورمحمدی به دلیل نداشتن شناسنامه و کد ملی فرزندانشان با صدور مرخصی زایمان مخالفت می‌کرد. اداره بهداشت تبریز، غربالگری تیروئید فرزندان خانواده عوض‌پور را بدون شناسنامه و کد ملی قبول نکرده و مشکلات زیادی را در این امر برای آن‌ها به وجود آورده است. خانواده فیض‌اله نژاد سال‌ها با التماس به مسئولان اداره بهداشت توانسته واکسیناسیون فرزندان بی شناسنامه و بدون کد ملی‌شان را میسر سازد. خانواده هدایتی نه در مدت سه سال و پنج ماهی که فرزندشان اونور شناسنامه نداشت و نه تا زمان نگارش این مقاله که حدود سه سال و پنج ماه از صدور شناسنامه‌اش می‌گذرد، یارانه‌ای و سهام عدالتی برای او دریافت نکرده‌اند. از همه‌ی این‌ها مهمتر خانواده صادقی‌فر در تمام مدتی که کودکشان شناسنامه‌ای نداشت، استرس سال‌هایی را می‌کشیدند که کودکشان بدون شناسنامه و کد ملی سر خواهد کرد.

سخن پایانی

داده‌های در دسترس این مقاله نشان می‌دهد که از گذشته تا کنون تغییری در روند صدور شناسنامه با اسامی تورکی از سوی سازمان ثبت احوال کشور ایجاد نشده است. در عین حال والدین طی سالیان سال مبارزه نسبت به حق انتخاب اسامی برگرفته از تاریخ، هویت، زبان و ادبیات تورکی برای کودکانشان بیش از پیش آشنا شده‌اند. این امر هم حاصل انتقال تجربیات والدین نسل‌های پیشین و هم رشد فزاینده‌ی آگاهی ملی در بین تورک‌ها طی دهه‌های اخیر می‌باشد. والدین نسل کنونی از تجربیات والدین نسل پیشین آموخته‌اند تا حق اولیه و بدیهی نامگذاری با اسامی تورکی بر فرزندانشان را از تمامی مجاری دنبال کرده و نهایتاً بدان دست یابند. آنها مشقت‌های فراوانی را تحمل می‌کنند تا نه تنها اسامی بلکه زبان، فرهنگ، تاریخ، ادبیات و در یک کلام هستی ملی‌شان را در کشوری که در آن زندگی می‌کنند رسمیت ببخشند.

در این میان صدور یا عدم صدور شناسنامه با اسامی تورکی برای کودکان یک بازی دو سر باخت برای طبقه‌ی حاکم است. زیرا در صورت صدور شناسنامه، این اسامی رفته رفته در جامعه گسترش پیدا کرده و امکان انتخاب آنها برای سایر کودکان از سوی والدین بیش از پیش می‌شود. در نهایت هم نقد بالقوه‌ای را به عدم رسمی‌شدن زبان تورکی، تحمیل زبان فارسی در تمامی سطوح جامعه به ملل غیرفارس و انتقاد از گفتمان مسلط تاریخ‌نگاری ایران بر مبنای زبان، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ملت فارس که -راه را بر استعمار داخلی ملل غیر فارس در ایران گشوده است- مهیا می‌نماید.

عدم صدور شناسنامه نیز فرصتی برای والدین مهیا می‌کند تا فقط یکی از نمودهای اژدهای هزار سر ستم ملی را در سطح جامعه، شبکه‌های اجتماعی و... بازگو نموده و در این وضعیت حاد سانسور، یکی از ستم‌های رفته بر آن‌ها را بر سر زبانها بیاندازند. این اگر برای طبقه‌ی حاکم یک بازی دو سر باخت باشد، برای تورک‌ها در کشمکش مبارزه علیه ستم ملی در ایران یک بازی دو سر بُرد محسوب می‌شود. والدین با این دست از کنش‌های کوچک ایستادگی به عنوان نوعی از مبارزه خشونت پرهیز، بر سر حقوق اولیه و بدیهی خود ایستاده و مقاومت مدنی می‌ورزند، تا راه را برای احیای حقوق ملی‌شان -که به تمامی عرصه‌ی هستی ملی آن‌ها تحمیل شده- در آینده هموار کنند.