Tribun Logo

طرحهای هیتلر برای ساختن آلمان واحد و یکدست،امروز مورد آگاهی و نفرت بشریت است.نابودی فیزیکی میلیونها آلمانی که یکدستی و خلوص مورد نظر هیتلر را به هم میزد روش نازیها برای رسیدن به ایدهآل یا مطلوب اجتماعی غیرانسانیشان بود. در ایران،ایدهآل یا مطلوب اجتماعی پانفارسیسم سادهتر و روشن‌تر از ایدئولوژی نازیستی آلمان تعریف شده است. در صفحه ۱۴۲جلد دوم کتاب زبان فارسی در آذربایجانکه توسط ایرج افشار، گردآوری گردیده در این خصوص نوشته شده: ایدهآل یا مطلوب اجتماعی ما حفظ و تکمیل وحدت ملی ایران است.... منظور ما از کامل کردن وحدت ملی این است که در تمام مملکت زبان فارسی عمومیت یابد، اختلافات محلی از حیث، لباس، اخلاق و غیره محو شود.... کرد و لر و قشقایی و عرب و ترک و ترکمن و غیره با هم فرقی نداشته هر یک به لباسی ملبس و به زبانی متکلم نباشند.

برای رسیدن به اینایدهآل یا مطلوب اجتماعی طرحهای ناظر بر اسکان اجباری ایلات کوچروی ترک و جابجاییهای گسترده به قصد پراکنده کردن ترکان در میان فارسها موجود بوده است. از این طرحها پارهای به اجرا درآمده و برخی تنها بعنوان سندی از جهالت و نژادپرستی فارسی به بایگانی تاریخ سپرده شدهاند. طرح جدا کردن نوجوانان ترک و عرب از خانواده و زادگاهشان برای طی دوره فارسیزه شدن در نزد خانوادههای محترم فارسیزبان در شهرهای تهران، مشهد، اصفهان، یزد، شیراز و کرمان، بارها از سوی محافل نژادپرست ایرانی مطرح شده است.

همان‌گونه که در کتابگیوم اده،کشیش فتنهگر فرانسوی بنام ریشهکن ساختن مسلمانان، شاهد نقشههای دقیق وی برای رسیدن به مقصود پلیدش هستیم، در ایران امروز نیز طرحهای مشابه با تمام زشتیها و کراهتی که در آنها به نمایش در میآید کم نیستند. با این تفاوت که قرون و اعصار سپری شده از روزگار گیوم اده تا دوران ما،پلیدی و زشتی پندار استراتژیستهای آریاپرست امروزی را صدچندان میکند.

هیتلر که باید او را پیشوای به حق نژادپرستان وطنی نامید برای تسهیل امر نابودی شهروندان خودی در داخل به قصد رسیدن به جامعه خالص و یکدست به استفاده از جنگ و فرصتهایی که یک جنگ خارجی در این راه بوجود میآورد، تأکید خاصی داشت. بعلاوه این پیشوا چندان ارزشی برای راه حلها و ابتکارات موردی قائل نبود و متدهای صنعتی در مقیاس بزرگ را ترجیح میداد از اینرو شاید تعجب انگیز نیست که پیروان وی در ایران نیز هم جنگ را یک فرصت مناسب برای پاکسازی و همسان سازی قومی میدانند و هم تأسیس اردوگاههای همسان‌‌سازی قومی را نزدیکتر به هدف میدانند. بنظر میرسد که دکتر جواد شیخ الاسلامی هم که ابتدا طرح فاشیستی خود را بر عهده خانوادههای محترم فارسی زبان مینهد، در واقع تأسیس اردوگاهها و راه حلهای کالکتیو را مؤثرتر میداند. وی در شماره ۱مجله آیندهکه تیرماه ۱۳۰۴ انتشار یافته با رعایت رأفت و عطوفت اسلامی نام مستعار "مجتمعهای تربیتی" را برای اردوگاههای مورد نظر خود انتخاب کرده تا زشتی افکار پلیدش را تعدیل کرده باشد.

این موجود زنده، که زنده ماندن زبان و فرهنگ ترکان ایران، آرام و قرار وی را ربوده است، در یک بحث روزنامهای اشاره به محل تأمین بودجه خود را لازم دیده و آنرا بر گردن نیکوکاران مستطیع انداخته است. وی بهتر از هر کس دیگری میدانسته که طرح ایجاد اردوگاههای تغییر زبان چیزی نیست که بتوان از محل اعانات و یا خمس و زکات نیکوکاران مستطیع، تأمین مالی شود. علت این اشاره وی را باید در ترس وی از اعتراف به ماهیت دولتی پروژههای نژادپرستانه وطنی دانست. وی با این تردستی تلاش داشته تا این پروژه را چون اقدامات خیریه متمولین جلوده دهد.

البته این شیخ الاسلامی که چندان «شیخ» یا «اسلامی» هم نیست، صرفاً حلقه‌ای از زنجیر طولانی هیتلرچههای پرورده خاک پاک وطن ماست والا طرحهای ناظر بر نابودی معنوی ترکان ایران با متدهای صنعتی در مقیاسهای بزرگ تاریخی طولانیتر از شیخ الاسلامی دارد یکی از پیشکسوتان راه وی در فصلی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد و با الهام از آن کودتاچاپ شده آخرین و قطعی ترین و پرثمرترین راه نابودی ترکان ایران را کنترل تربیت اطفال ترک از همان بدو تولد و از زایشگاه تا دبیرستانها و آموزشگاههای دیگر برای فراگرفتن پیشههای گوناگون میداند. به سطور زیر دقت کنید: "آخرین و قطعی ترین و پرثمرترین راه،ساختن شهرهایی برای کودکان است. اینگونه شهرها را میتوان برای نخستین بار در جاهائی که دارای دیههای فراوان و پراکنده وکم جمعیت است، مانند نواحی اهر و ارسباران پی افکند آغاز کار را ساختمان زایشگاهی بزرگ و چند کودکستان و دبستان بسنده است ولی رفته رفته به اقتضای سن کودکان، دبیرستانها و آموزشگاههای دیگر برای فراگرفتن پیشههای گوناگون باید بدانها افزود. بوجود آوردن اینگونه شهرها گذشته از تعمیم و ترویج زبان فارسی دارای فوائد بیشماری است."

نام مؤلف سطوری که نقل شد یحیی ماهیار نوابی است بنظر میرسد که اگر مبنا را طرز تفکر افراد قرار دهیم هیتلر و دکتر رادووان کارادزیج، چندان ناشریفتر از دکتر جواد شیخ الاسلامی و یحیی ماهیار نوابی نباشند. فرق معامله در این است که دو فرد اول شانس عملی کردن افکار خود را یافتند و از دو فرد بعدی یکی آرزوهای خود را به گور برده و دیگری نیز گمان نشود این آرزوهای خود را به جای دیگری ببرد.